دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
08 آبان 1400 - 15:15
یادداشتl سید محمود کمال آرا؛

 قاعده سایبرپولتیک جایگزین رئال‌پولتیک

قدرت‌های بزرگ در سیستم بین‌المللی، همیشه به دنبال کسب فرصت جهت دستیابی به قدرت بیشتر نسبت به رقبای خود هستند و در این راستا هژمونی هدف نهایی آن‌ها خواهد بود.
کد خبر : 617723
سید محمود کمال آرا



به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، در مفهوم‌سازی امنیت در قالب طرح مفهومی و آن‌هم امنیت چند سطحی، باید به این واقعیت آگاهی داشت که در وهله نخست، سطوح امنیت در بخش مرکز- پیرامون مطرح است. به عبارتی تبیین امنیت برابر این محور قرار دارد که چه نوع واحدها و کارگزارانی در فرآیند پژوهشی مدنظر هستند و وهله دوم، سطوح مربوط به تعامل بخش‌ها با یکدیگر است و این‌که چه نوع خرده محیط‌های سیستمی، در کنش متقابل با یکدیگر هستند.


قدرت‌های بزرگ در سیستم بین‌المللی، همیشه به دنبال کسب فرصت جهت دستیابی به قدرت بیشتر نسبت به رقبای خود هستند، در این راستا هژمونی هدف نهایی آن‌ها خواهد بود. اما این پرسش مطرح می‌گردد که چرا دولت‌ها به دنبال کسب قدرت هستند و چرا قدرت‌های بزرگ برای کسب هژمونی تلاش می‌نمایند؟


دولت‌ها نمی‌توانند در امنیت خود وابسته به دیگران باشند


ازآنجاکه امنیت و بقا هرگز در سیستم بین‌الملل تأمین نمی‌شود؛ دولت‌ها خواهان دستیابی به حداکثر امنیت با افزایش قدرت نسبی خود هستند، افزایشی که سود آن از هزینه‌اش بیشتر است. همان‌طور که برخی از آنان معتقدند، برتری نظامی برخی از کشورها به معنی امنیت بیشتر آن‌ها خواهد بود. زمانی که کشورها با تهدیدات مشخصی روبه‌رو می‌شوند، برای افزایش قدرت نسبی خود، از ابزار توسعه‌طلبی و مسابقه تسلیحاتی استفاده می‌کنند. حتی در صورت عدم وجود تهدیدات خاص، باز به علت ناآگاهی از تهدیدات آینده، خواهان افزایش قدرت خود خواهند بود. بنابراین در صورت دستیابی به فرصت مناسب، به افزایش قدرت نسبی خود اقدام می‌کنند. به عبارتی دستیابی به حداکثر امنیت، از طریق به حداکثر رساندن قدرت نسبی، پاسخ عقلانی به وضعیت آنارشی است.


این گروه معتقدند که دولت‌ها نه‌تنها در مورد امکان ‌همکاری در میان خود نگران‌اند بلکه مهم‌ترین نگرانی آن‌ها، موضوع نحوه توزیع دستاوردهای ناشی از همکاری است. درصورتی‌که همکاری، دستاورد رقبا را به دنبال داشته باشد، امتیازاتی را در این قالب به آن‌ها اعطا می‌کند که ممکن است سبب پیروزی‌شان در جنگ یا تحمیل اراده‌شان بر سایرین گردد. درنتیجه دولت‌ها ممکن است به این باور برسند که خطر و ضررهای ناشی از همکاری، بیش از دستاورد مطلق ناشی از آن باشد. بنابراین در چنین شرایطی، همکاری امری مطلوب نخواهد بود. هم‌چنین مسائل مربوط به دستاورد نسبی بیشتر در حوزه امنیت تا اقتصاد مطرح است و درنتیجه همکاری امنیتی بسیار مشکل‌تر از سایر حوزه‌ها است.


کسب هژمونی تلاشی برای قدرت‌های بزرگ


همان‌طور که گفته شد قدرت‌های بزرگ در سیستم بین‌المللی، همیشه به دنبال کسب فرصت جهت دستیابی به قدرت بیشتر نسبت به رقبای خود هستند، در این راستا هژمونی هدف نهایی آن‌ها خواهد بود. اما این پرسش مطرح می‌گردد که چرا دولت‌ها به دنبال کسب قدرت هستند و چرا قدرت‌های بزرگ برای کسب هژمونی تلاش می‌نمایند؟


۱- آنارشی بودن سیستم بین‌الملل البته به معنای بی‌نظمی و یا آشوبی بودن سیستم نخواهد بود. اما جهان به این دلیل، بر پایه رقابتی بودن حوزه امنیت ترسیم می‌شود.


۲- قدرت‌های بزرگ در جهت دستیابی به توانایی نظامی تهاجمی تلاش می‌کنند؛ موضوعی که امکان ضربه زدن و نابود کردن دیگری را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد، گرچه برخی از این دولت‌ها ممکن است خطرناک‌تر باشد.


۳- دولت‌ها به هیچ به‌عنوان نمی‌توانند نسبت به مقاصد دولت‌های دیگر اطمینان حاصل نمایند. هیچ دولتی نمی‌تواند نسبت به این موضوع مطمئن شود که دولت یا دولت‌های دیگر از تجهیزات نظامی خود استفاده نخواهند کرد. در حقیقت تمامی دولت‌ها ممکن است، مهربان باشند اما نمی‌توان نسبت به این موضوع کاملاً مطمئن بود که بر اساس آن قضاوت کرد. اطمینان صددرصدی نسبت به مقاصد دیگران وجود نخواهد داشت.


۴- بقا هدف اصلی و اولیه قدرت‌های بزرگ است. به‌ویژه اینکه دولت‌ها خواهان حفظ تمامیت سرزمینی و استقلال نظم سیاسی داخلی موجود هستند.


۵- قدرت‌های بزرگ، بازیگران عقلائی هستند و از محیط خارجی خودآگاه هستند و به این موضوع آگاه هستند که چگونه رفتار آن‌ها بر سایر دولت‌ها اثر می‌گذارد و این‌که چگونه رفتار دیگران نیز بر بقای آن‌ها اثرگذار خواهد بود. زمانی که این پنج فرض اساسی با یکدیگر ترکیب شوند، انگیزه قوی برای قدرت‌های بزرگ ایجاد می‌نمایند که نسبت به یکدیگر به‌صورت تهاجمی عمل می‌کنند.


سه الگوی کلی رفتاری یعنی؛ ترس، خودیاری و به حداکثر رسانی قدرت


قدرت‌های بزرگ از یکدیگر واهمه دارند و نسبت به یکدیگر به دیده شک می‌نگرند و از وقوع جنگ و احتمال آن نگران‌اند و فضای کمی از اعتماد بین آن‌ها وجود دارد. البته در دوره‌های زمانی، سطح و میزان ترس متفاوت است اما هیچ‌وقت ناچیز نخواهد بود. از منظر هر یک از قدرت‌های بزرگ، سایر قدرت‌های بزرگ دشمن محسوب می‌شوند.


هدف دولت‌ها در سیستم بین‌الملل، حفظ بقا خود است، چراکه دولت‌های دیگر در زمره تهدیدات بالقوه محسوب می‌شوند و اقتدار عالیه‌ای برای نجات آن‌ها وجود ندارد. دولت‌ها نمی‌توانند در امنیت خود وابسته به دیگران باشند. هر دولتی خود را تنها و آسیب‌پذیر تصور می‌کند. البته اتحاد و ائتلاف‌ها وجود دارند اما موقتی خواهند بود. اعضای اتحاد امروز، ممکن است دشمن یا دشمنان فردا باشند. دولت‌های ضعیف‌تر به دولت‌های قوی‌تر حمله نمی‌کنند. به همین دلیل دولت‌ها به نحوه توزیع قدرت در سیستم بین‌الملل حساسیت زیادی خواهند داشت و به همین جهت تلاش ویژه‌ای برای به حداکثر رساندن سهم خود از قدرت جهانی انجام می‌دهند. درنتیجه در انتظار دستیابی به فرصت‌هایی جهت تغییر موازنه قدرت، هستند. این تلاش تا رسیدن به موقعیت هژمونیک ادامه خواهد داشت. ترس قدرت‌های بزرگ از یکدیگر یکی از ابعاد اصلی زندگی در سیستم بین‌المللی است اما سطح ترس از مورد به مورد از یکدیگر متفاوت است. ترس قدرت‌های بزرگ، به دلیل توانایی نظامی و تهاجمی است که این قدرت‌ها ممکن است علیه یکدیگر بکار برند.


ملاحظات قدرت از طریق ذیل برشدت ترس دولت‌ها اثرگذار هستند:


۱- دولت‌های رقیبی که به نیروهای هسته‌ای دست می‌یابند و می‌توانند در برابر حملات هسته‌ای، بقای خود را تأمین و در برابر دولت رقیب دست به‌تلافی بزنند، نسبت به زمانی که هیچ‌کدام به سلاح هسته‌ای دست نیافته‌اند، احتمالاً کمتر نسبت به یکدیگر احساس تهدید می‌نمایند.


۲- معمولاً زمانی که قدرت‌های بزرگ، توسط مرزهای آبی از یکدیگر جداشده باشند کمتر از توان تهاجمی نسبت به یکدیگر برخوردارند، چراکه آب به‌عنوان مانع عمل می‌کنند.


۳- توزیع قدرت در میان دولت‌ها، بر میزان ترس آن‌ها از یکدیگر اثرگذار است. معمولاً دولت در وضعیت چندقطبی نامتوازن، احساس وحشت زیادتری دارند. این وضعیت بیانگر وجود چنین قدرت بزرگی است که در میان آن‌ها یک هژمون بالقوه وجود دارد.


قاعده سایبرپولتیک جایگزین رئال پولتیک


در سیاست بین‌الملل نوین، بر اثر کارکرد نیروهای مذکور، دو خرده ساخت مرکز – پیرامونی را می‌توان در ساخت کلی سیستم بین‌الملل تشخیص داد که اقتصاد مهم‌ترین نیروهای ایجادکننده چنین ساختی است. در سیستم نوین، اصولاً سرمایه‌داری به‌عنوان سیستم اقتصاد جهانی گسترش‌یافته است. منطق سیستم مذکور بر پایه انباشت سرمایه و سود قرار دارد که ضرورتاً بر پایه اصل مزیت نسبی تحقق می‌باید. اصل مذکور خود را در تقسیم‌کار جهانی نشان می‌دهد و بر همین اساس بخش‌های مختلفی در چرخه اقتصاد سرمایه‌داری، تحت عنوان بخش‌های مرکز، پیرامون و شبه پیرامون شکل می‌گیرند.


در سطح مرکزی سیستم، امنیت از ابعاد مختلف، دربرگیرنده پارامترهای خاص خود است. چارچوب کارکردی آن از ویژگی وابستگی متقابل پیچیده و جهانی‌شدن متقارن برخوردار است. تهدیدات موجود در این گستره، متنوع و مختلف هستند، تهدیدات عموماً از حالت سنتی خارج‌شده و ابعاد نوین اقتصادی و محیطی بر آن‌ها افزوده‌شده است. به همین سبب کارگزاران نوین غیردولتی ممکن است به اعمال تهدید بپردازند و به همین دلیل آسیب‌پذیری‌ها نیز صرفاً در بعد قدرت نظامی تعریف نمی‌شوند. نتیجه اینکه از این منظر فرضیه بنیادین واقع‌گرایی یعنی تمرکز بر دولت و قدرت اهمیت گذشته را در تعریف پدیده امنیت از دست داده و فرضیه‌های اصلی نئولیبرال از اهمیت بیشتری در تبیین پدیده مذکور برخوردار شده‌اند.


در لایه دوم امنیت، گستره و بخش‌های پیرامونی قرار دارند. در بخش مذکور، پارامترهای تعریف‌کننده پدیده امنیت، همچنان از ویژگی سنتی برخوردار بوده و بر اساس فرضیه‌های محوری واقع‌گرایی تعریف می‌شوند. یعنی حفظ تمامیت سرزمینی بقای دولت، به‌عنوان بالاترین ارزش محسوب گشته و دولت‌ها به‌عنوان کارگزار اصلی در امنیت و اعمال تهدیدات مطرح بوده و آسیب‌پذیری‌ها نیز در قالب ضعف دولت به‌ویژه ضعف نظامی تعریف می‌شوند و چارچوب کارکردی امنیت نیز از درجه پایین زوجی بودن و وابستگی متقابل بین اعضا برخوردار است و به همین دلیل اصل آنارشی عینیت بیشتری داشته و امنیت بر پایه واقع‌گرایی و اصل بنیادین آنارشی تعریف می‌گردد.


اما بخش‌های مختلف سیستم به‌صورت مجزا و ایستا عمل نمی‌کنند بلکه در قالب اصل سایبرنتیک (مناسبات انسان با ماشین و ماشین‌ها با یکدیگر)، در فرآیند کنترل یکدیگر درگیر هستند که در این صورت امنیت و پارامترهای آن، بر اساس اینکه طرف‌های درگیر در فرآیند کنترل از کدام بخش هستند، در سه وضعیت مرکز با مرکز، پیرامون با پیرامون، مرکز با پیرامون تعریف خواهد شد.


نخستین حالت مربوط به تعامل مرکز با مرکز است. در حقیقت در این وضعیت، دو خرده سیستم با یکدیگر تلاقی می‌کنند که در درون هر دو کارگزاران نوع مرکزی اعمال نقش می‌نمایند. در این وضعیت ارزش‌های اساسی و حیاتی موردنظر آن‌ها متحول گردیده و تنظیم فرآیند وابستگی متقابل، به‌گونه‌ای که رفاه را افزایش و یا از خسران به آن ممانعت به عمل آورد، به‌عنوان بالاترین ارزش محسوب می‌گردد و بنابراین تهدیدات از حالت سنتی خارج‌شده و عواملی تهدید تصور می‌شوند که رفاه را با ناکارایی روبه‌رو سازند و این اقدام می‌تواند از سوی کارگزاران متعدد اعم از دولتی یا غیردولتی صورت گیرد و سرانجام این‌که آسیب‌پذیری‌ها در قالب ضعف قدرت نظامی تعریف نخواهند شد. آسیب‌پذیری‌ها بر اساس عدم توان در مقابله با آثار سوء فرآیندهای نوین، به‌ویژه فرآیند وابستگی متقابل اقتصادی و تنظیم آن در جهت افزایش رفاه تعریف می‌گردد. از سوی دیگر سیستم بین‌الملل نیز در کلیت خود در این لایه، در جهت پایداری و تداوم، ضمن مواجه‌شدن با تهدیدات و کارگزاران نوین، با آسیب‌پذیری مربوط به ساماندهی الگوهای رفتاری و تنظیم فرآیندهای نوین روبه‌روست.


دومین حالت مربوط به تعامل پیرامون با پیرامون و مواجه دو محیط پیرامونی با یکدیگر هستند. در محیط‌های مذکور که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان مناطق آشوب نیز تصور کرد، امنیت بر اساس پارامترهای تشکیل‌دهنده چهارگانه خود و در قالب سنتی تعریف می‌گردند. در محیط مذکور فرآیندهای نوین برتری و استیلا نیافته‌اند، چراکه اساساً نیروهای ژرف سیستمی در این گستره از کارایی لازم برخوردار نبوده و درنتیجه قادر به ایجاد محیط نوین نگردیده‌اند. درنتیجه چنین محیط‌هایی، اصل آنارشی مهم‌ترین اصل نظم بخش محسوب می‌گردد.


در همین راستا این خرده سیستم با موضوع بقا واحدها مواجه است و مهم‌ترین آسیب‌پذیری آن نیز در توزیع قدرت و ساختار نامتناسب قدرت بوده و کاراترین سازوکاری هم که برای بقا خود در اختیار دارد، توازن قوا با اشکال مختلف احتمالی آن است. سرانجام سومین حالت از تلاقی دو محیط مرکزی و پیرامونی با یکدیگر شکل می‌گیرد. به عبارتی محیطی با ویژگی‌های سنتی، با محیطی با ویژگی‌های نوین در کنش متقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند. در این حالت به دلیل رسوخ پذیری پیرامون در برابر محیط مرکزی، جریانات از سوی مرکز، به پیرامون سرازیر خواهند شد. در چنین وضعیتی، پیرامون با کارگزاران متعددی از سوی مرکز، اعم از دولتی و غیردولتی روبه‌روست. این کارگزاران ارزش‌های اساسی و حیاتی حوزه پیرامونی سیستم، ازجمله ارزش‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی آن را نیز در معرض تهدید قرار می‌دهند و در اعمال این تهدیدات، قاعده سایبرپولتیک را جایگزین رئال‌پولتیک کرده و یا در کنار آن مورداستفاده قرار خواهد داد.


از سوی دیگر جریانات متعددی نیز از محیط پیرامون وارد مرکز خواهد شد که می‌توان آن‌ها را در قالب جنبش‌های ضد سیستمی مفهوم‌سازی کرد که در شدیدترین حالت می‌تواند از ویژگی شبه‌نظامی برخوردار باشد و ارزش حیاتی مرکز یعنی رفاه و امنیت اجتماعی آن را مورد تهدید قرار دهند. بدین ترتیب سیستم در این وضعیت، با مجموعه متنوعی از تهدیدات روبه‌روست که برخی از آن‌ها سابقه تاریخی دارند و سازوکاری برای ساماندهی و تنظیم آن‌ها وجود دارد و برخی نوین بوده و سازوکارهای سیستمی مناسب فراهم نیست.


*پژوهشگر مسائل سیاسی و روابط بین‌الملل


انتهای پیام/۴۱۰۶/



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب